نفوذ تشیع در ایران
پیرامون نفوذ تشیع در ایران
با یک نگاه مختصر به تاریخ گذشته ایران معلوم خواهد شد که «نفوذ تشیع» در ایران، نه تنها به صورت دفعى نبوده، بلکه سیر تدریجى آن تا قرنها با کندى صورت مىگرفته است. با نگرشى به حوادث و وقایعى که در ارتباط با رشد «گرایشات شیعى» است، مى توان به سیر تدریجى نفوذ تشیع در ایران، چند مرحله را در نظر گرفت. بطوریکه هر کدام از آنها مرحلهئى فراتر از مرحله قبل مى باشد:
مرحله اول، در میان «موالى» ایران در عراق. مرحله دوم، نفوذ تشیع در بعضى از مناطق مرکزى ایران همچون «قم».
مرحله سوم، توسعه گرایشات شیعى با روى کار آمدن «بنى عباس».
مرحله چهارم، فتح طبرستان به دست «علویان».
مرحله پنجم، برپائى حکومت«آل بویه».
مرحله ششم، پس از حملات «مغولها».
مرحله هفتم، روى کار آمدن دولت «صفویه».
اگر چنین سیرى را در نظر بگیریم و قبول کنیم که زمان این مراحل، مجموعا ده قرن بوده است، نمى توان «عوامل نفوذ تشیع» را در یک یا دو عامل خلاصه نمود. این به آن دلیل است که در هر دوره، وضعیت خاصى از لحاظ فرهنگى، سیاسى و اقتصادى حاکم بوده است و طبعا عکس العمل مردم نیز در قبال مذاهب و فرق، مختلف و متفاوت صورت مى گرفته است.
از این رو مى بایست حداقل، هر مرحله را بطور «نسبى» جداى از مراحل دیگر در نظر گرفته، و شرائط خاصى که از ابعاد مختلف بر آن مرحله حاکم بوده به حساب آورد. این «ساده انگارى» است که کسى نفوذ تشیع را با اشاره به یک وجه قضیه که آنهم معلوم نیست صحت دارد یا خیر، توجیه کند.
...بعنوان مثال ما نمىتوانیم وضعیت روحى و فرهنگى و نیز قابلیتهاى مردمى را که در سال 16 هجرى مغلوب شدهاند، با مردمى که صد سال بعد از آن زندگى مى کردهاند، برابر بدانیم. قطعا مردمى که در قرن پنجم هجرى در ایران زیست مى کردهاند با کسانى که مورد حمله اعراب مسلمان قرار گرفته بودند، تفاوت بسیار داشتند. وجود انگیزههاى قومى در میان آنها، سیرى «نزولى »داشته و یا تحت تأثیر تعالیم اسلامى «تعدیل» شده است. در این صورت، عکس العمل آنها در قبال فرق مختلف، بایستى تغییر کند. اگر روزگارى آنها مورد هجوم «بنى امیه» بودهاند، طبعا روزگارى نیز خود، «بنى عباس» را بر سر کار آوردند. و زمانى، حکومت مستقل تشکیل دادند. و حتى حاکم بر بغداد شدند. روشن است که اگر این شرائط مختلف در نظر گرفته نشود، چه اشتباهات فراوانى در «نتیجه گیرى» بوجود خواهد آمد.
مردم ایران، روزگارى گرایششان به تشیع قوى شد که حاکم بر بغداد شدند.
(زمان آل بویه) و زمانى این گرایش، سرعت یافت که مغولان بر آنها مسلط شدند. در این صورت این مطلب چه ارتباطى با این توجیه دارد که آنان به جهت ظلم و ستمى که از سوى بنى امیه و حکام خود کامه بر ایشان مى رفت و زیر فشار بودند و نیز مى خواستند تحت نام اسلام (اما نه اسلام خلفاء) مبارزه کنند، تشیع را برگزیدند؟
با این توضیحات، چارهاى نداریم جز آنکه به این محققین که کار خود را «ساده» کرده (1) و با سخنى سخیف، ساختمانى عظیم بنا مى کنند بگوئیم، یکبار دیگر باید در این باره یعنى : «ترسیم سیر تدریجى نفوذ تشیع در ایران و عوامل مربوط به آن»تأمل کنند!
... این افراد با مطرح کردن زمینههاى فرهنگى مردم ایران در قرن اول هجرى و نیز بیان انگیزههاى قومى و ملى، مسئله نفوذ تشیع در ایران را تحلیل و توجیه مى کنند.
در عین حال، بسیارى از مسائل جزئى که تأثیر کلى در نفوذ تشیع داشته و چنین تأثیرى در قرون بعد صورت گرفته، غافل ماندهاند. براى یک« تحقیق روشن»، مىبایست تاریخ دقیق نفوذ تشیع در شهرها و مناطق مختلف، ذکر شود و تا آنجا که امکان دارد، مسائل خاص هر یک از آن دورهها، مورد بحث قرار گیرد.
البته مسائل عمده فرهنگى یک ملت نیز در مجموع، قابل توجه بوده و طبیعى است که به هر حال ملتى که قرنها با« فرهنگ خاصى» خو گرفته تا مدتها نتواند از آن دل بکند. مدت دوام آن، بستگى به نقش فرهنگ جدید بر جامعه و برخورد آن با فرهنگ پیشین دارد این برخورد از طرف اسلام محکم بود در عین حال، برگزارى بعضى از جشنهاى جاهلى ایران نشانگر بقاى «آثار فرهنگى »گذشته محسوب مىشد. در قرون اولیه این جشنها، هم در میان مسلمانان ایرانى «سنى» و هم کسانى که گرایشات «شیعى» داشتند، وجود داشت. علاوه بر این در بین عربها نیز مشهود بود، بطوریکه بنى امیه داستان رستم و سهراب را زنده کردند (2) و یا دیگر خلفاى اموى و عباسى، مراسم عید نوروز، جشن مهرگان و آداب و رسوم ایرانى را برگزار کرده و از بسیارى از رسوم ساسانى استقبال نمودند (3) .
توجه به این مسائل فرهنگى در یک وجه کلى، مى تواند خطوطى را در سراسر تاریخ ایران ترسیم کند. بطوریکه تا اندازهاى بعنوان یک «محور» براى ارزیابى «تحولات فکرى و فرهنگى »مىتواند مورد توجه قرار گیرد. اما معمولا مىبایست در این باره دقت زیادى به عمل آید و تأثیر این مسائل بطور دقیق روشن گردد، نه اینکه تحت عناوین کلى و یا به جهت حضور سطحى آنها در ظواهر، نتایج گسترده گرفته شود.
تعلیقات:
1 ر. ک. براى نمونه: روند نهضتهاى ملى و اسلامى در ایران اثر انصافپور.
2 رازى، نقص ص .67
3 رک جعفریان، تحقیقى کوتاه پیرامون رابطه تشیع و ایران ص 66، .67
رسول جعفریان تاریخ تشیع در ایران ص 11